عاشقانه ها

عاشقانه ها
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ها و آدرس papiros.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

عشق و دیوانگی!

در زمان های بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود،فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند،آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.

ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت بیایید یک بازی بکنیم مثل قایم باشک.

همگی از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد من چشم میگذارم و از انجایی که کسی نمیخواست دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد.

دیوانگی جلوی درختی رفت و چشم هایش را بست و شروع کرد به شمردن...یک...دو...سه...همه رفتند تا جایی پنهان شوند.

لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد،خیانت داخل انبوهی از زباله ها پنهان شد،اصالت در میان ابرها مخفی شد،هوس به مرکز زمین رفت،دروغ گفت زیر سنگ پنهان میشوم اما به ته دریا رفت،طمع داخل کیسه ای که خودش دوخته بود مخفی شد و دیوانگی مشغول شمردن بود هفتادونه...هشتاد...و همه پنهان شدند به جز عشق که همواره مردد بود نمی توانست تصمیم بگیرد و جای تعجب نیست چون همه میدانیم پنهان کردن عشق مشکل است.در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسیدنودوپنج...نودوشش.هنگامی که دیوانگی به صد رسید عشق پرید و بین یک بوته گل رز پنهان شد.

دیوانگی فریاد زد دارم میام.و اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود زیرا تنبلی،تنبلی اش امده بود جایی پنهان شود و بعد لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود،دروغ ته دریاچه،هوس در مرکز زمین،یکی یکی همه را پیدا کرد بجز عشق و از یافتن عشق ناامید شده بود.حسادت در گوش هایش زمزمه کرد تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او در پشت بوته گل رز پنهان شده است.

دیوانگی شاخه ی چنگک مانندی از درخت چید و با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته ی گل رز فرو کرد و دوباره و دوباره تا با صدای ناله ای دست کشید عشق از پشت بوته بیرون امد در حالیکه با دست هایش صورتش را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد شاخه به چشمان عشق فرو رفته بود و او نمی توانست جایی را ببیند او کور شده بود!دیوانگی گفت من چه کردم؟من چه کردم؟چگونه می توانم تو را درمان کنم؟عشق پاسخ داد تو نمی توانی مرا درمان کنی اما اگر میخواهی کمکم کنی میتوانی راهنمای من شوی.

و از آنروز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره همراه اوست!و از همان روز تا همیشه عشق و دیوانگی به همراه یکدیگر به احساس تمام ادم های عاشق سرک میکشند...

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی ز خود بیگانگی

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن              

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, ] [ 9:38 PM ] [ mary ]
درباره وبلاگ

من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
برچسب‌ها وب
عشق (1)
فال (1)
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 76
بازدید دیروز : 17
بازدید هفته : 201
بازدید ماه : 200
بازدید کل : 211450
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 75
تعداد آنلاین : 1


Blog Icons


کد متحرک کردن عاشقانه های مری

کد پیغام خوش آمدگویی

مرجع کد اهنگ